سویس شله ( swiss chalet)یک رستوران زنجیره ای است که حدود 200 شعبه در کانادا دارد.محل کاردوم من در یکی از این شعبه ها است و چند همکار ایرانی درآنجا دارم یکی از آنها احمد آقا است که روابط دوستانه ای با هم داریم.ساعت تعطیلی این رستوران شبها ساعت 10 است یک شب حدود 9.30 داشتم با احمد خداحافظی می کردم که در رستوران باز شد و دختر بسیار جوان وبسیار زیبایی وارد شد.دختر چیزی بین 18 تا20 سال داشت قدبلند و بلوند بود. تلو تلو خوران آمد تو و روی یک کاناپه در قسمت پاگرد ورودی افتاد و تقریبا بیهوش شد رفتیم سراغش و احمد پرسید حالت خوب است؟ نیاز نبود بوی تند مشروب را استشمام کنیم تا بدانیم مست،مست است.دختر چند کلمه نامفهوم گفت.رستوران خلوت بود و کسی از مشتریان متوجه ورود او نشده بود.احمد بلند تر و جدی تر سوال کرد شماره یک آشنارا بده زنگ بزنم بیایند دنبالت.دختر نشست و گفت خودم زنگ می زنم گوشی اش ر درآود و با کمک احمد شماره پدرش را گرفت و آدرسی که احمد میگفت را برایش تکرار کرد و دوباره روی مبل ولو شد. دخترک سرووضع مرتبی داشت کت دامن پوشیده بود از گوشی مبایل و ظاهرش پیدا بود دختر علافی نیست اما یک دختر جوان مست آن موقع شب حتی در کاناداعجیب بود چون در این کشور مشروب خوردن در انظار عموم ممنوع و حتی تظاهر به مستی در ملاء عام جرم دارد..باری نیم ساعتی گذشت و من که کارم تمام شدبود از در بیرون رفتم.همان موقع آقای مسن اما بسیار جنتلمن و خوشتیپی از یک لکسس پیاده شد و به سمت در آمد و از من پرسید رستوران تعطیل است؟گفتم بله.گفت یعنی کسی دیگر آنجا نیست؟ گفتم نه دنبال کسی میگردی؟ گفت بله گفتم یک دختر جوان وبلوند؟ گفت بله گفتم این نیست؟ودر راباز کردم و دختر را نشانش دادم رنگش پرید و زیر لب گفت jesusبعد رفت سراغش وبا عصبانیت تکانش داد و گفت بلند شو! دختر گیج و ویج سعی کرد بلند شود پدر پشت یقه اش را گرفت وبلندش کرد و تقریبا به همان حالت اورا تا در ماشین برد در را باز کرد و هلش داد تو ماشین . صدای پدر را می شنیدم که میگفت اینجا چه غلطی میکردی؟ دختر گفت خودم هم نفهمیدم چطور به اینجا رسیدم.یکدفعه از پنجره اتوبوس دیدم رسیدم خیابان شانزدهم.پدر بسیار عصبانی بودمعلوم بود که دختر جوان بدجوری توی درسر افتاده است.از ظاهرشان پیدا بود که آدم های با اصل ونسبی هستند وهمین دلیل خشم پدر بود .البته تنبیه این کار نه کشتن بود ونه کتک زدن و نه حبس کردن ویا حتی شوهردادن(تنبیه های رایج ایران).مطمئنا حرف زدن با دخترش و ممانعت از ارتباط با بعضی دوست ها و نهایتا قطع مقرری ماهانه برای مدتی همه تنبیه را شامل خواهد شد.وهمین حد برای خانواده ای که با هم دوست باشند و عادت به حرف زن با هم داشته باشند کافیست.دخترک معلوم بود که اهل این کارها نیست و احتمالا این حد مشروبخوردن یا یک اتفاق بوده(حواسش نبود چقدر دارد می خورد) ویا نقشه شوم دوست نماهایی که در میهمانی بودند برای سوء استفاده از او.پارسال دختری که اشتباه مشابهی انجام داده بود در یک میهمانی مورد تجاوز 15نفر از همکلاسی هایش قرار گرفت و وقتی عکهای آن ماجرا را در فیسبوک گذاشتند خود کشی کرد